ஐღ ℟⌀ℽÅℌÅ♀♂ஐღ♂♀

دیدی که سخــــت نیســـــت

تنها بدون مــــــــــن ؟!!

دیدی صبح می شود

شب ها بدون مـــــــــن !!ا

ین نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند…

فرقی نمی کند

با مــــــن …بدون مــــــن…

دیــــــروز گر چه ســـــــخت

امروزم هم گذشت …!!!

طوری نمی شودفردا بدون مــــــن !!!…

+نوشته شده در 5 / 8 / 1391برچسب:,ساعت9:50 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

شاید دست خودم بوده، همین تقدیر امروزم


من اونقد غصه دارم که، دارم تو گریه می سوزم

همش تو فکر آیندم،پر از روزای تکراری

تو هر روزم هزارتا غم، تو از حالم خبر داری

رو دور باطلم بی تو، دارم بیهوده من میرم

نشونی از تو نیست و من، کجا دستاتو می گیرم

تموم دنیارو گشتم، به جای تو غمو دیدم

تو این مدت به یاد تو، چه راحت دردو فهمیدم

ما هر شب مست و بیداریم، تو از شادی من از زاری

نه من حال تورو دارم، نه تو حال منو داری

با این حالی که من دارم، بعیده جای امیدی

تورو هر لحظه می دیدم، منو نادیده می دیدی

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت4:2 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

می دونی چشمای خیسم، هنوز تو نخ ابروته


دارم از غصه می میرم، بگو پس به کی مربوطه

بگو تو معنی عشقو، دلم درگیر تشویشه

تو معنیشو نمی فهمی، تو اصلا چی سرت میشه

زدی زیر همه حرفات، به این ویرونی افتادم

دلم رو دست من مونده، مگه میری تو از یادم

یه کاری دست من دادی، که من هم تازه فهمیدم

هنوزم عاشقت هستم، دارم تاوانشم میدم

مگه از من بدی دیدی، که در حقم بدی کردی

بهم گفتی که میری و از حرفت بر نمی گردی

می دونی هیچ کسی نیست که، مث من شکل غم باشه

به جز تو کی واسه دردام، می تونه متهم باشه

تو گوش غم رو پر کردی، بیاد تو لحظه هام باشه

ببین ورد زبون من، همش افسوس و ای کاشه

همون جوری که تو خواستی، شد و من حس غم دارم

ببین تا لحظه ی مرگم، من از دوریت عزادارم

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:58 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

یکی بود یکی نبود، اونی که بود تو بودی و اونی که نبود من بودم !
یکی داشت و یکی نداشت، اونی که داشت تو بودی و اونی که تو رو نداشت من بودم!
یکی خواست و یکی نخواست، اونی که خواست تو بودی اونی که بی تو بودن رو نخواست من بودم!
یکی آورد و یکی نیاورد، اونی که آورد تو بودی اونی که جز تو به هیچ کس ایمان نیاورد من بودم !
یکی برد و یکی باخت، اونی که برد تو بودی اونی که دل به تو باخت من بودم!



یکی گفت و یکی نگفت، اونی که گفت تو بودی اونی که " دوست دارم " رو به هیچ کس جز تو نگفت من بودم!یکی ماند و یکی نماند، اونی که ماند تو بودی اونی که بدون تو نماند من بودم

 

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:49 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

چشم های بسته ی تورو، با بوسه بازش می کنم
قلب شکسته ی تورو، خودم نوازش می کنم
نمی زارم تنگ غروب، دلت بگیره از کسی
تا وقتی من کنارتم، به هر چی می خوای می رسی
خودم بغل می گیرمت، پر می شم از عطر تنت
کاشکی تو هم بفهمی که، می میرم از نبودنت
خودم به جای تو شب ها، بهونه هات و می شمرم
جای تو گریه می کنم، جای تو غصه می خورم




هرچی که دوست داری بگو، حرف های قلبت رو بزن
دل خوشی هات مال خودت، درد دلت برای من
من واسه ی داشتن تو، قید یه دنیا رو زدم
کاشکی ازم چیزی بخوای، تا به تو دنیام و بدم
هرچی که دوست داری بگو، حرفای قلب و بزن
دل خوشی هات مال خودت، درد دلت برای من
من واسه ی داشتن تو، قید یه دنیا رو زدم
کاشکی ازم چیزی بخوای، تا به تو دنیام و بدم

خودم بغل می گیرمت، پر می شم از عطر تنت
کاشکی تو هم بفهمی که، می میرم از نبودنت
خودم به جای تو شب ها، بهونه هات و می شمرم
جای تو گریه می کنم، جای تو غصه می خورم

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:47 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

وقتی نیست توی خونه ، صدای تو
با خودم حرف میزنم به جای تو
هی قدم میزنم و اشک میریزم
نمی دونی پر غصه ام عزیزم
میشینم ، سر روی زانوم میزارم
به خدا دیگه دارم کم میارم
واسه من نزاشتی هیچ نشونه ای
تازه فهمیدم چه قدر دیوونه ای
فک می کردم میشه اون ازت جدا
منو از رو بردی برگرد وبیا
نمی دونی الان چی میکشم

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:44 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |
بهترینم

این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سر نوشت !

این سو دستها در دست هم است و آن سو عاقبت این عشق !

به راستی آخر این داستان چگونه است ؟ تلخ یا شیرین ؟

سهم من و تو جدایی است یا برابر است با تولد زندگی مان ؟

چه زیباست لحظه ای که من به

سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به ارزوی خود !

چه زیباست لحظه ای که سر نوشت

با دسته گلی سرخ به استقبال ما خواهد آمد!

چه تلخ است لحظه جدایی ما و چه غم انگیز است لحظه خداحافظی ما !

این سوی زندگی ما در تب و تاب یک دیدار می باشیم ....

و آن سوی زندگی یک علامت سوال در آخر قصه من و تو دیده می شود !

آیا ما به هم میرسیم یا نمیرسیم ؟

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:43 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

عزیزم،یادت هست؟! برایت نوشتم دوست می دارمت!

عزیزم، یادت هست به تو گفتم دستانم خالیست؟!

یادت هست گفتم کاش کمکی از آسمان برسد؟!

گفتم دلم برایت می تپد؟!

یادت هست؟یادت هست؟

دیدی حالا که بند بند وجودمان در هم آمیخته،خدا چگونه کمکمان کرد و فراموشمان نکرد؟

دیدی چگونه از آسمان کمکی رسید و دستان مرا کمی پر کرد؟

حالا چقدر به هم نزدیکتریم .آه خداوندا شکر...

گاهی دلم برای گرمی نفست تنگ می شود،گاهی دلم برای صورت زیبایت!

گاهی برای خندیدن آرامت و گاهی برای خنداندنت!

عزیزم،دلم از دل تنگیهایت می سوزد و وجودم از بی قراری هایت می میرد.

به جان عشق و فاصله ای که بین ماست،دل من هم برایت تنگ می شود.

و من غرق در این دلتنگی،نفس گرم تو را در خواب و بیداری،صورت زیبایت را در عکس هایت،خندیدن آرامت در در صدایت احساس می کنم و چه فرقی می کند؟ آن خنده ای که تو هدیه ام می کنی،من تنها می بویم و دوباره تقدیمت می کنم.

چون... تنها خندیدن توست که مرا زنده نگه داشته است.

تو را به اندازه ی شنهای ساحل و به اندازه ی قطره های دریای طوفانی دوستت دارم.

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:40 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

چی به روز من آوردی که داره اشکام میباره تو که هیچی نمیدونی از منو از سرنوشتم میدونم اصلا نخوندی نامه هایی که نوشتم با چه شوقی عاشقونه چشم به راه تو نوشتم با تو هیچی کم نداشتم بی تو بدجوری شکستم یا نرو یا اگه رفتی خاطراتتو نمیخوام به خدا این دفه رفتی دیگه دنبالت نمیام خسته ام از همه حرفات به تو هم خوبی نیومد برو و منو رها کن دیگه صبر من سر اومد دیگه بسمه نمیخوام که سراغمو بگیری برو که حقته که این بار دیگه از دوریم بمیری میدونم هر جا که باشم واسه تو فرقی نداره چی به روز من اوردی که داره اشکام میباره کاش میشد بازم میموندی عشقو یاد من میدادی من از اول میدونستم که تو از سرم زیادی کاش از اولش میگفتی که یه روز میخوای نباشی نه وقتی دل به تو بستم بری و ازم جدا شی توی خاطرم میمونه که تو رفتی بی بهونه به خدا ناله ی شبهام خون بهای عشقمونه سرتو بالا بگیرو بگو عاشقم نبودی من برات بازیچه بودم تو بگو برام چی بودی دیگه بسمه نمیخوام که سراغمو بگیری برو که حقته این بار دیگه از دوریم بمیری میدونم هر جا که باشم واسه تو فرقی نداره

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:39 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

این چه حس غربیه

که توی این وجودمه

پیدا نشد اون کسی که

تموم این وجودمه

می خوام برم دنیا وفا نداره

هر ثانیش خاطرتو میاره

باید برم یه جا تو این زمونه

رها کنم دلی که بی نشونه

------------------

سهم من از زندگی هیچی نبود

کسی ندید دستای من چه خالی بود

باید که احساس قلبمو ببندم

به هیچ کسی توو دنیا دل نبندم

------------------

می خوام برم دنیا وفا نداره

هر ثانیش خاطرتو میاره

باید برم یه جا تو این زمونه

رها کنم دلی که بی نشونه

------------------

سهم من از زندگی هیچی نبود

کسی ندید دستای من چه خالی بود

باید که احساس قلبمو ببندم

به هیچ کسی توو دنیا دل نبندم

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:38 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |
عشقه رفته

تازه داشتیم توو آسمونا پر می كشیدیم

كه دستامونو به دست هم بدیم

تازه داشتیم واسه عشق هم می مردیم

حالا با یاد خاطره هامون تنها موندیم

توو یه چشم به هم زدن عشقمونو به هم زدن

توو یه چشم به هم زدن اومدن و نارو زدن

آخه این دل من توی دلش زندونی بود

اون همه دنیای منو مرحم تنهایی بود

خدا چرا اینجوری شد زندگیم تباه شد

هر چی غم عالمه رو سرم خراب شد

توو یه چشم به هم زدن عشقمونو به هم زدن

توو یه چشم به هم زدن اومدن و نارو زدن

زندگی دیگه برام معنا نداره

خدا جون منو ببر بی اون دیگه فایده نداره

خدا چرا اینجوری شد زندگیم تباه شد

هر چی غم عالمه رو سرم خراب شد

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:37 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

یه جورایی درگیر عشق

این و اون شدی گلم

یه جورایی ورد زبون

دیگرون شدی گلم

اگه تقصیر منه پس باید برم رهات کنم

حتی اگه رها نشد قلب تا سینه بشکنم

------------------

خودمو راضی می کنم

این دلو از تو بکنم

اگه بشه سالی یه بار

دیگه بهت سر نزنم

قسمت ما جدایی شد

خودت اینو خوب می دونی

دیگه نمی خوام واسه من

شعرای غمگین بخونی

------------------

نمیشه خاطرات تو

از دفترم پاک بکنم

اسم تو از یاد ببرم

یاد تو رو خاک بکنم

------------------

من که تمومه لحظه ها

به پای تو ریختم عزیزم

من که تقصیری نداشتم

نمیری از توو خاطرم

------------------

یه جورایی درگیر عشق

این و اون شدی گلم

یه جورایی ورد زبون

دیگرون شدی گلم

اگه تقصیر منه پس باید برم رهات کنم

حتی اگه رها نشد قلب تا سینه بشکنم

------------------

خودمو راضی می کنم

این دلو از تو بکنم

اگه بشه سالی یه بار

دیگه بهت سر نزنم

قسمت ما جدایی شد

خودت اینو خوب می دونی

دیگه نمی خوام واسه من

شعرای غمگین بخونی

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:32 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

من از اینکه از تو دروغی شنیدم

به این حال و روز و به این شک رسیدم

تو اما که انگار بهونه ات همین بود

گذشتی چه آسون، چه آسون چه قدر زود

نگاه کن ببین حال من ناخوشه

جدایی چه آسون منو میکشه

منو میکشه خاطراتم باهات

کنارم نشسته یه سایه به جات

یه سایه که شکلش شبیه منه

که تنهایی هامو به هم میزنه

منو میکشه خاطراتم باهات

کنارم نشسته یه سایه به جات


نگاه کن ببین حال من ناخوشه

جدایی چه آسون منو میکشه

منو میکشه خاطراتم باهات

کنارم نشسته یه سایه به جات



نگاه کن ببین بی تو حالم بده

نمیای به خوابم دیگه سرزده

من ات میزنم دلت با منه

میدونم کیه ما رو چشم زده


نگاه کن ببین حال من ناخوشه

جدایی چه آسون منو میکشه

منو میکشه خاطراتم باهات

کنارم نشسته یه سایه به جات

یه سایه که شکلش شبیه منه

که تنهایی هامو به هم میزنه

منو میکشه خاطراتم باهات

کنارم نشسته یه سایه به جات

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:26 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

به خاطر روی زیبای تو بود

که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند

به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود

که دست هیچ کس را در هم نفشردم

به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود

که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم

به خاطر دل پاک تو بود

که پاکی باران را درک نکردم

به خاطر عشق بی ریای تو بود

که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم

به خاطر صدای دلنشین تو بود

که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست

و به خاطر خود تو بود....

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:24 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

نازنینم بمون پیشم

بذار من عاشقت بشم

از ترس تنهایی نیست در خواستم

دوست دارم ، من باهات رو راستم

بمون تو زندگیمو شاد تر کن لحظه هامو

می خوام با عشق تو بسازم تموم فرداهامو

مهربونی تواین زمونه مهمون هر قلبی نیست

تو همونی که می دونی مهربونــی چیست

بـــــــذار حالا که غرورمو شکستم

حالا که بهت گفتم عاشقت هستم

حالا که می دونی از نامهربونی ها خسته ام

حالا که فقط و فقط بــه تــــــــــو دلبستم

حالا که بدون اجازت با خیالت نشستم

حالا که خودت گفتی لایق عشق هستم

بـــــخوام که بمــــونی پیشــــــم

بذاری هر لحظه بیشتر عاشقت بشم

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:22 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

خودت میدونی میدونم دلیل رفتنت چی بود
اما می تونستی نری چرا می گی قسمت نبود
اگه قسمت نبود چرا توموندی خدا چرا مارو بهم رسوندی
اگه می دونستی یه روزی میری چراروزا رو تا اینجا کشوندی
چرا روزا رو تا اینجا کشوندی
چی بودم چی شدم بخاطر تو ولی پشت دلم رو خالی کردی
حالا اسمت می آد گریم میگره نمیدونی که با دلم چه کردی
اگه در حق تو خوبی نکردم بدون که خالی بود دستای سردم
ولی من در عوض هر چی که بودم با احساسات تو بازی نکردم
با احساسات تو بازی نکردم
اگر چه می دونم دوستم نداری به هر در می زنم تنهام نذاری
اگر پای کسی هم در میونه بزاراسمت اقلان روم بمونه
بزاراسمت اقلان روم بمونه
دم آخر بزاردست توی دستام بزاربهت بگم دردم چی بوده
فقط لطفی کنه حرفامو بشنو شاید دیگه نگی قسمت نبوده
اگه تصمیم رفتن رو گرفتی ببخش اگه پشیمونت نکردم
آره من واسه تو کم بودم اما با احساسات تو بازی نکردم
با احساسات تو بازی نکردم

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:19 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

من خیلی داغونم گلم تو دیگه داغونم نکن
من خیلی از تو بترم تکیه به شونه هام نکن
برو که وقتش بری برو که خیلی دل خورم
برو برو حتی تو رو دست خدا نمی سپارم
با بی خیالی من و نسوزون حالا که میری
نشو پشیمون
مگه نگفتی دوستم نداری چرا نمیری تنهام بزاری
دلم با جمله هات آروم نمی شه
برو دیگه برو واسه همیشه
اگه می گی واسط فرقی نداره
چرا چشمای تو بارونی می شه
دلم می خواست بازم طاقت بیارم
بازم هر چی که شود به روت نیارم
ولی حالا که حرف رفتن افتاد
برو دیگه باهات کاری ندارم
برو که وقتش بری برو که خیلی دل خورم
برو برو حتی تو رو دست خدا نمی سپارم
با بی خیالی من و نسوزون حالا که میری
نشو پشیمون
مگه نگفتی دوستم نداری چرا نمیری تنهام بزاری

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:17 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

قرار تنهایی ما روز جدایی فردا بود
خلاصه فردا واسه ما شروع کل دردا بود
فردا قرار بود من و تو از همدیگه جدا بشیم
فردا قرار بود همدم گریه بی صدا بشیم
از تو چه پنهون گل من، من خیلی وقته بی توام
دیروز وفردا نداره برام چه سخته بی توام
یادش بخیرقلب تو بود برای من سنگ صبور
می خواستم عاشقت کنم هر جور شده حتی به زور
حالا که نیستی لااقل تسکین به قلب من بده
اون که نخواست پیشم باشی حالا کجاست صبرم بده
چه جوری باور بکنم رقیب من نازت کنه شبا کنارت بخوابه
از خواب بیدارت کنه
یادته که زیر بارون تو دعا کردی بمیرم
منم قول دادم که دیگه عکستو بغل نگیرم
تو دعات گرفتو مردم اما عاشقم هنوزم
با همون یه قاب عکست می گذرونم شب و روزم
لحظه های آخر تومیره ازیادم به سختی
بدرقت اومدم اما دست تکن ندادی رفتی
یه دل خوشی دارم هنوز حالا که دارم میمیرم
هر وقت که بارون بباره تو رو کنارم میبینم
نگاه به چشم خیس من به عشق پاکم نکنی
رفیق من رفته سفر چند روزی خاکم نکنید

+نوشته شده در 4 / 8 / 1391برچسب:,ساعت3:15 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |

حـــــــــــــــــــــــــــالم خیلی بده الان خـــــــــــــــــــــــــلی دلتنگم ولی به قدری عصبانی دلشکسته انگار رویه دله عاشقم یه ابر سیاه واستاده میگه میبارم باد بباری گریه کردن شده دوست همیشگیه تنهاییم تنها نیستم دورو برم  خیلیا هست ولی اونام دوروبره خیلیا هستن ولی وجود تهی دارن واسه دلم پیششون ازار میبینم دلم انقد شکسته دیگه از جمع کردنه تیکه هاش از جلو دره دله اینو اون خستم اومدیم عاشق شدیم غلط کردم خــــــــــــــــــــــــــــدا ببخش جرم نیست دوسش دارم ولی سخته دوسم نداره میگه دارم ولی دلم باور نمیکنه پیش عشقی که نسبت بهش دارم خجالت میکشم که اون عشق یه ذره ای داره حالــــــــــــــــــــــم بده دلــــــــــــــــــــــــــــم تنگه خسته از زندگی خسته از روزگار در این راهه بی یار قدم برمیدارم تنهاییم پر از ادم است پر از عشق است پر از امیدرهمسایگیه ناامیدی پر از دروغ یاران دلم.......

+نوشته شده در 3 / 8 / 1391برچسب:,ساعت9:57 PMتوسط ◕‿ ◕فرشـــــــــــــــــــــــــــته✿◕¤¤••.•ღ |